عـــــــــفــــــــــــت کلام و آزادی بــیـــان ؟
دوکـتـورصلاح الـدیـن( سعـیـدی- سعـیـدافـغـانی) دوکـتـورصلاح الـدیـن( سعـیـدی- سعـیـدافـغـانی)

مــدیـــرمــرکـــزمطـالــعــات ســتـراتـــیـــــــژیــــــکی  

افـــــغــــان و مــــــرکـــــزکلــــتــــوری در حـــق لاره

.آزادى بيان از تعرض مصؤن است
هر افغان حق دارد فکر خود را به وسيله گفتار، نوشته، تصوير و ياوسايل ديگر، با رعايت احکام مندرج اين قانون اساسي اظهار نمايد. هر افغان حق دارد مطابق به احکام قانون، به طبع و نشر مطالب، بدون ارايه قبلي آن به مقامات دولتي، بپردازد. احکام مربوط به مطابع (چاپخانه ها)، راديو و تلويزيون، نشر مطبوعات و ساير وسايل ارتباط جمعي توسط قانون تنظيم مي گردد.       ماده سي و چهارم قانون اساسی دولت اسلامی افغانستان. 

 

قانون رسانه های دولت اسلامی افغانستان:                                                                                                    ماده اول:  این قانون بادرنظرداشت اصول و احکام دین مبین اسلام و به تاسی از حکم ۳۴ قانون اساسی و رعایت ماده نوزدهم اعلامیه جهانی حقوق بشربه منظور تأمین آزادی فکر و بیان و تنظیم فعالیت رسانه های همګانی درکشور وضع ګردیده است.                                                                                                                                   ماده دوم: اهداف این قانون عبارت اند از: ۱/ حمایت وتضمین حق آزادی فکروبیان. ۵/ رعایت اصل آزادی بیان و رسانه های همګانی مسجل در اعلامیه جهانی حقوق بشر با رعایت اصول و احکام دین مقدس اسلام.                             ماده هفتم: ۱/هرشخص حقیقی و یا حکمی که از ناحیه یک رسانه همګانی مورد تعرض قرار ګرفته، شخصیت، اعتبار و یا منافع مادی آن متضرر شده باشد حق دارد جواب رد آن را در عین رسانه بدهد. ۲/ رسانه مربوط باید بدون فوت وقت                                                 جواب را به طور رایګان در عین رسانه شماره یا نشر بعدی به نشر بسپارد.                                                همچنان ماده ۲۲ این قانون رادیو و تلویزیون های خصوصی را به رعایت توازن در نظریات طرفین حکم میکند.                    

 

خواننده محترم  !

موضوع  را که میخواهم با شما در میان ګذارم و بر آن  نکاتی چندی  را خدمت شما ارایه کنم مطلب است که مدتها قلبا من را ناراحت ساخته و جهت یافتن معیار و موضع درست در مورد آن  در جدال درونی باخود ام.

مسأله عفت کلام و متصل به آن بحث آزادی بیان؟. مسأله نوشته های انتقادی و اظهار نظر  بر سر مسایل که به آن موافق نیستیم.  حدود وثغور چنین بحث ها و نوشته های انتقادی؟ ضرورت همچو بحث های انتقادی؟ و بلاخره هدف از نوشته انتقادی؟

          شما میدانید که عفت و پاکی کلام از لحاظ لغوی کدام واژه و مطلب قابل بحث طویل نخواهد بود و نیست.  درین مبحث تلاش دارم تا توجه شما را با ملاحظات کوتاه بالای مفاهیم، حدود و ثغور اصطلاحی این واژه  و این اصطلاح متمرکزسازم و ملاحظات و نقاط چندی عملی را  جهت بحث باز نمایم.  

         عفت کلیمه عربی است. عفت  در لغت پاکی، پاک دامنی، عصمت، پرهیزګاری، و ترک شهوت است. عــفــــت  حاصل شدن حالتي براي نفس و جان آنسان  است كه به وسيله آن  از غلبه و تسلط شهوت جلوگيري مي‌شود و اصلش بسنده كردن، در گرفتن چيز اندك است و طلب عفت و پاكدامني و بازايستادن از حرام، استعفاف نام دارد. کلیمه عفت در زبان انګلیسی به معنای PURITY  , HONOR  , VIRTUE  , MODESTY  آمده است.

           عفت در اصطلاح اخلاق، يعني قوۀ شهوت در خوردن و آميزش جنسي، مطيع عقل باشد و از چيزي كه عقل و شریعت از آن  نهي فرموده است، دوری کند  و اين حد اعتدال در شرع، مورد تاﺋید قرار ګرفته است .

          وقتي مي‌گوئيم عفت غلبه وتسلط بر شهوت، در اینجا  فقط  شهوت جنسي هدف ومقصود نمیبا شد، بلكه مفهوم عام آن مراد است؛  که از جمله میتوان از  شهوت مال، جاه، خوردن، تكلم كردن و... نام برد، که عفت در همۀ اينها كنترول كننده است.

 عفت از مهمترين فضايل انساني محسوب مي آید ، برخي براي معرفي عفت به اساس (الاشیاء تعرف باضدادها) قاعده - اشیا ء به ضد شان شناسایی  میشوند، این واژه را به  ضدش یعنی  استعمال کلیمه هـــتـّاكــي (پرده داري) استفاده نموده و توضیح میکنند. به همين علت در بسياري از موارد عفت را در مورد پرهيزكاري در خصوص، مسايل جنسي استعمال كرده‌اند. در حقيقت عفت حد اعتدال شــرّه و خـــمـــودي است.

        "شرّه" فرو رفتن انسان در شهوات و "خمود" يعني بي حركتي در جهت لذات مشروع است كه بدن به آنها به طور طبــيعي و از سر ضرورت بدني، احتياج دارد. پاكدامن كسي است كه اعمالش مطابق شـريعت، عـقــل و جوانمردي باشد.

         شرم، پرهيز، شكيـبـايي، بخشندگي، قناعت، نرم خويي، نظم، پند پذيري، خوش رفتاري و وقار در نتيجۀ عفت ورزي بوجود مي‌آيند.  در مورد شكم هم حد وسط مطلوب است و نبايد برخي از رواياتي كه در  مدح و فضيلت افراط در گرسنگي آمده ما را به اشتباه اندازد.

          شارع مقدس بايد در مقابل طبع سركش، چنين سخن گويد و اين از اسرار و حكمت شريعت است كه هر وقت طبع انسان جانب افراط چيزي را طلب كند، شرع مبالغه و افراط در منع از آن مي‌كند تا فرد به حال اعتدال برگردد.

     مفهوم  عفت در قرآن کریم:

        قرآن عظیم  الشان  در چندین  آيه متبرکه به مسئله عفت تماس ګرفته وبا فهم عا لی آنرا تذ کر داد است. از جمله میفرماید : «وَلْيَسْتَعْفِف الّذينَ لا يَجِدونَ بكاحاً حَتّي يُغنيَهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ...» «و كساني كه امكاني براي ازدواج، نمي‌يابند، بايد پاكدامني پيشه كنند تا خداوند از فضل خود آنان را بي نياز گرداند ».

 

          در مسأله همنشینی باید جامع‏نگر بود. نه زاهد نمای و ریاکار ونه مانند کسانی که  فاقد عفت در کلام باشند . هیچ یک از کسانی که عفت کلام ندارد هم‏نشینان خوب، مثبت و سازنده‏ای نیستـند.  البته در حد ضرورت با همه آنها میتوان سر و کار داشت. سرو کار داشتن به مفهوم راهنمایی و نشان دادن راه حق و باطل و راه درست و برحق وظیفه است.   لیکن برای دوستی و معاشرت باید بهترین‏ها را انتخاب کرد.

        

             كلام و قلم نيز از حد وسط وعـفــت، بي نصيب نيستند. مراعات عـفـت کلام و قــــلم از جمله واجبات اخلاقي  است. در جوامع مستقر بشری این مسأله در قوانین  نیز تنظیم ګردیده.  نه يكي را و کلام را که  حقش نيست بسيار بالا برد و نه بالعكس و نه  طور افاده کرد که به  مذمت پرداخت و  از حوزه عفت کلام و قلم بیرون رفت.

 

  چنانچه ګفته آمدیم آزادی بیان و حق داشتن نظر خویش در جامعه دموکراتیک! و در کلکتیف و ګروه های بشری مستقر و نورمال حق مسلم هر انسان است. آما آزادی بیان و قلم  را که آغاز و آنجام آن کجاست باید تشخیص کرد. ما منحیث مسلمان و انسان دو معیار تمیز داریم: ۱/ بر اصل هدایت دینی و عقیدوی یعنی قاضی داخلی. ۲/ بر اصول قـوانـیـن نافـذ.

اګر ما مـاده  ۲۲ قا نون اساسی کشور را (متن ماده در آغاز این بحٍٍث نقل شده) معیار و ملاک قرار میدهیم و از ان صرف در قسمت داشتن حق استفاده بریم و وجیبه که درعین ماده است نادیده بګیریم و یا هم  مواد دیګر قوانین و از جمله ماده ۵۹  قانون اساسی (متن در پایین است) را فراموش نموده یعنی حق را بدون وجیبه استفاده میبریم – نادرست و خلاف قانون خواهد بود.

بر ماست تا به درنظر داشت اصول و قواعد بالا آغا‌ز و آنجام آن کلام و نوشته خویش را دقیقا درک کرده و در موارد که موافق نیستم با براه بردن قواعد و میتود های انسانی در صدد تغییرآن برآمده، راه و نظر خویش را با استدلال که داریم جهت قضاوت پیش کش نماییم. چرا از عدم موافقت آغاز میکنیم و چرا از موافقت ها آغاز نه کنیم؟ آنچه به من تعلق دارد در نوشته و مطالب ارایه شده نویسنده ګان محترم مطالب زیادی درمی یابم که ضرورت به نوشتن در آن را نمی بینم. لذا به نکات که آنرا ګمراه کننده دانسته و عدم اظهار نظر را به اصل ( اګر بینی که نابینا و چاه است – اګر خاموش بنشینی ګناه است) عمل نموده و موضع مشخص خویش را با منطق که وجود دارد خدمت خوانندګان محترم پیش کش نموده ایم.  از افراط و تفریط و استعمال جملات رکیک و مذمت بار جلوګیری نموده و متوجه بود که افراط و تفریط ها در همچو موارد موجب تباهی جوامع بشر ګردیده اند.

درین ارتباط بجاست تا سوال عمده و اساسی را مطرح کرد که آیا آزادی بی مسؤلیت واقعآ  آزادی است یا درواقعیت خلاف آزادی؟ مسلم است که حق بدون وجیبه و آزادی بی سرحد و آزادی که آزادی دیګران را بدون مبرر قانونی محدود کند به صورت قطع قابل قبول نیست. همچنان نباید اداء مسؤولیت و نوشته نقدی را  با مراعات و عدم  مراعات اصل عفت کلام مغالطه کرد.

 

آنچه مینویسیم باید با مسؤلیت بنویسیم  عفت و پاکی کلام را نګه داریم. آزادی قلم و بیان باید و باید با مسؤولیت و برخورد مسؤلانه همراه باشد. عفت و پاکی کلام باید نګه داشته شود.

 در موضع ګیری،  انتقاد و نوشته و کلام انتقادی و عدم موافق باید از استعمال کلیمات کوچه و بازار و کلیمات رکیک که قبل از همه سبب خوردی  خود شخص میګردد تا شخص دیګر– دوری جست. حضرت محمد (ص) (پیامبر اسلام ) فرمودند که نباید والدین خویش را دشنام داد. صحابه پرسیدند که چطور؟ ګفتند همینکه والدین کسی دیګر را دشنام دادیم یعنی که والدین خویش را دشنمام دادیم و....

   چنانچه ګفته آمدیم ضرورت است تا  به نکات که با هم توافق داریم بیشتر متمرکز  شویم . باید متوجه بود که  منظور ما از نقد چیست؟ آیا منظور از نقد یافتن راه درست و جستجوی حقیقت است ویا هم هدف  توهین دیګران است؟  فضل فروشی است؟ خود را از دیګران فهمیده جلوه دادن است؟ در نقد و تحت نام نقد و یا در نوشته نقدی همچنان سفارش های که در نوشته ها باید عفت کلام را در نظر داشت دقیقا به چه مفهوم است و این عدول از خط سرخ به اصطلاح این خط سرخ  از کجا آغاز میګردد؟ آیا سخن صریح و قاطع برای کسانی که خطوط سرخ را عبور میکنند و به همه مقدسات من توهین میدارند خود به  معنای عبور از خط سرخ و عدم مراعات عفت کلام است؟ اګر تشخیص کردیم که این صدای مثلا پرنده قمری است و یا هم از   زاغ – یعنی تشخیص صدای  زاغ  و ګفتن این کلیمه عفت کلام را مراعات نه کردیم؟  در حالیکه این قبل از همه  ارتباط به کسی دارد که صدای زاغ را کشیده و نه به من که صرف صدای زاغ را تشخیص کردیم.

آیا درست ، حتمی وحتمی باید به سطح عالی و بدون نقص وبدون غلطی املایی وانشایی نوشت ویا هم اصلا نه نوشت؟

این ونکات وملاحظات مشابه که یافتن جواب درست به آن ما را به راه وموضع درست خواهد کشاند.

 

 و اما سیاه را سیاه ګفتن و سفید را سفید ګفتن و تشخیص و خبر دادن و درین تشخیص با تمام اخلاص وصداقت اظهار نظر مسؤلانه  و مستدل کردن که سبب قناعت خود و دیګران ګردد و  آشیاء را  به نام که شایسته آن است مسما کردن  به معنای عدم مراعات عفت کلام است؟

مثلا وسایل اطلاعات جمعی از خبر بــد ، جنګ و کشت و خون خبر میدهند. سوال مطرح است که این وسایل اطلاعات جمعی اند که  چنین حوادث  را ایجاد کرده اند یا صرف وظیفه و رسالت خبردادن عینی از قضیه نموده اند؟ جواب کاملا واضح است که وسایل اطلاعات جمعی ادار رسالت نموده اند و ایجاد ګر حادثه بد نیستند.  

مثلا ما پروګرام را به نام به اصطلاح از تلویزیونی جهانی ....افغانستان  میبینیم. اما میدانم که با ملاحظه محتوی پروګرام این صرف و صرف یک پروګرام نیمه رادیویی بیش نیست. بخاطر اینکه تقاضای که از یک پروګرام تلویزیونی داریم در ین پرواګرامها نیست و بیشتر به پروګرام رادیویی میمانند. در روی پرده تلویزیون نطاق و ګرداننده پروګرام از آغاز تا انجام نشسته و در نقش متخصص همه آمور و همه آشیاء از هر جا و از همه امور بحث دارد و به وعظ و نصیحت میپردازد و در اخیر هم از من بینننده توقع داردکه برای ادامه همچو پروګرام که صرف وصرف لفاظی شخص واحد است پروګرام وی را  با درک و احساس وطن دوستی خویش   سپونزور  و کمک مالی کنم. ای عجبا.

من این پرواګرام رادیویی را که  خود  را  پروګرام تلویزیونی میګوید -  پروګرام  رادیویی بیش نمیدانم. که برای نشر و پخش چنین پروګرام رادیویی به چنین مصارف ګزاف پروګرام تلویزیونی ضرورت نیست. من این پروګرام را در یک نطاق ناراضی از همه و انتقاد کننده همه و ..... میدانم و کوالیته پروګرام را بسیار ضعیف و خارج از نورم های  پروګرام های تلویزویونی میدانم  و ..... آیا این کلیمات و  تشخیص و استدلال من توهین و عدم مراعات اصل عفت کلام است؟ به فکر و فهم من هرګز نه. اګر سفارش میکنند که اګر پروګرام خوش شما نمی آید پروګرام دیګر را تماشا کنم. سفارش خوب است اما من توقع دارم که همین پروګرام به اصطلاح تلویزیونی به نورم و ستندرد معیین برسد و تشنګی مردم ما را اشباع کند.

 بحث را یک کم توسعه دهیم و آن اینکه در قران کریم و کتب مقدس نیز قصه های از نمرود و فرعون آمده. اګر ما از بازګوی این قصه های بد بخاطر عبرت ، تربیه و رهنمایی استفاده برده و با امانت داری در مورد ګفتار وعمل میکنیم نه تنها کار بد را انجام نه داده بلکه اداء رسالت نموده ایم. آما اګر با ذکر این مطالب به نفع آنها موضع ګرفته و یا هم مطالب حواشی و ملحقات تاییدی بر آن میافزایم دیګر صرف نقل قول و بازګویی نیست بلکه کار برای شر و فساد است نه نقل قول. 

 مثلا کسی حین قضاوت به ګذشته کسی و آن هم بی ارتباط و غیر مسؤلانه و با ساده سازی با   خلط کردن مسؤلیت اخلاقی، مسؤلیت سیاسی، ایمانی و وجدانی و بالاخره مسؤلیت جزایی پرداخته و کسی را متهم به جنایت کار میکنند و با وجود توضیحات متواتر و پـیــهم شخص لجوجانه ، سبکسرانه و افراطی به نظر خویش استاده است و تاګید میکند.  مثلا میګوید و تأکید دارد که همه مجاهدین  ویا هم قومندانان مجاهدین بـــد،  همه اعضای حزب اسلامی و همه اعضاء جنبش طالبان بــد  و همه اعضای حزب دیموکراتیک خلق افغانستان بدون تمیز بد و جنایت کار اند و تمیز در بین نیست. به همچو اظهارات خلاف قانون، خلاف  وجدان و خلاف واقعیت تأکید دارد وجانب دیګر این اظهارات غیر مسؤلانه را حد اقل  غیر مسؤولانه ، خلاف واقعیت ، خلاف قانون و چـــرنــد  چیزی  بیش نمی داند. آیا استعمال همچو کلیمات بر اظهارات غیر مسؤلانه عدم مراعات اصل عفت کلام است؟

 من به این باورم که دیکتاتوری پرولتاریا، راه رشد غیر سرمایه داری، مالکیت دسته جمعی بر وسایل تولید، محوه پنداشتن نقش شخصیت در کلکتیف، اقتصاد رهبری شده، سنترالیزم دیموکراتیک،  دیــد طبقاتی و تعریف طبقاتی از دولت، آشتی ناپذیری طبقاتی، فهم طبقاتی توذیع عادلانه نعمات مادی و .... مطالب است خلاف رموز طبیعی بشر و در اکثر موارد به جزء به خون و ماتم ملت ها به چیزی دیګری نمی آنجامد و نه آنجامید. و اما تمام آنهاییکه که عضو حزب دموکراتیک خلق افغانستان را داشتن و وسایل بالا را جهت تامین عدالت اجتماعی آګاهانه و نا آګاهانه  به کار میبردند، هدف شان ماتم و خون ریزی ملت  بود؟ جواب کاملا واضح است که نه. در مسایل عقیدتی بحث به درازا خواهد کشید.  لذا کسانی که هدف خدمت را داشتند و کسانی که قبلا متولد شده و در چوکات های معیین تقریبا خارج از اراده خود شدند و قصد جرم و جنایت را نداشته و ندارند  و کسانیکه مرتکب جرم شدند این هر همه حالات را بدون تفکیک مغالطه  کردن  به فهم من بی انصاف، بی عدالتی و در موارد معیـیــن چـــرنــد بیش نیست.  آیا استعمال این کلیمات عدم مراعات اصل نګهداری عفت کلا م و قلم است؟ به فکر من نه.

به فهم من زمان آن رسیده که تا تقسیم بندی های ساده و آسان ساز دیروز را کنار ګذاشته و از اندیشه های راست و چپ عبور نموده اندیشه ها مستقیم و صراط المستقیم را بدون پیش داوری انتخاب و همان نظر و نسخه که  به منفعت مردم افغانستان است و برای خدمت به خلق الله است در پیش ګرفته و به رنج و آلام مردم خویش خاتمه بدهیم. ککرک و خشک سرانه اګر دیروز ګفتم که ۱۸ ساله بودم و امروز باید بګویم که ۱۸ ساله هستم و به اصطلاح مردان را یک ګپ است؟! دیګر به درد نمی خورد. این استعمال کلیمات ککرک و خشک سرانه  عدم مراعات عفت کلام و قلم است؟ من فکر میکنم نه.

کسی به تلویزیون جهانی .... افغانستان ظاهر میشود و خود برای خود  با پـیش کش کردن و از بر خوانی چند نظر و اندیشه ها متفکرین دیګر و کلیمات بی ارتباط ، فالبینانه و ..... خلاف تمام نورم های اکادمیک، نورمها ملی و بین المللی برای خود  خود لقب داکتر، سر محقق، اکادمیسن و .... را خطاب کرده به مطالب که اصلا درست نیست و واقعیت ندارد میپردازد. اګر ما چنین شخص را فریب کار، شارلتان، فـالبـیــن  میدانیم، آیا ما عفت کلام را مراعات نه کرده ایم؟  آیا وسایل اطلاعات جمعی و مسؤولین ویب سایت ها حق دارند  نوشته های که همچو افراد را افشاء میدارند   با در نظر داشت مراعات اصل عفت کلام و قلم از نشر باز دارند؟ من فکر میکنم که نه. در مسایل معیین باید از جریت لازم کار ګرفت و مسؤلانه تر برخورد کرد. از جانب دیګر تاحدی هم مشکل مسؤلین ویب سایت ها هم قابل درک است.

من به این باورم که استعمال کلمات فوق در برابر همچواظهارات نه تنها بی عفتی در کلام نیست بلکه ضرورت  و اداء رسالت است. درست است که در برابرخلط کننده مسؤلیت های متفاوت و همچو اظهارات غیر مسوولانه که در مثال بالا آمد -  باید تشریح و توضیح صورت ګیرد و برای بخشی شان درک داشت. ما قبول داریم تمام احزاب و سازمان های سیاسی که در ګذشته در قدرت سیاسی بودند و یا در قدرت سیاسی سهم داشتن در مورد تمام آنچه در زمان حاکمیت و در مدت  این قدرت سیاسی شان سپری شده وهمه کسانی که درآن زمان زندګی میکردند به نوع مسؤلیت دارند. هریک از ما بخاطر کف زدن خود به امر حق ویا ناحق، بخاطر سکوت خویش به مقابل نظام و سیستم سیاسی جـابــر، نادرست، بخاطر اجـــراء  عمل نا روا، بخاطر دهن جوال ګرفتن با دزد، بخاطر خندیدن به معنای توافق به عمل نادرست و ...... مسؤلیت داریم.  در ثـــواب و ګــنــاه آن شریکیم و باید در سطوح مختلف از آن جواب ګو باشیم. این جوابګوی در سطح اخلاقی و وجدانی و قاضی درونی، در سطح مسؤلیت سیاسی، در سطح جزایی مطرح شده میتواند. باید قبول کرد  و دانست که مسؤولیت جزایی متوجه شخص حقوقی شده نمیتواند. شخصیت حقوقی (مثلا حزب و یا سازمان سیاسی ) را نمیتوان به بازپرسی جزایی کشاند. در مورد افراد واشخاص میتوان  از مسولیت جزایی صحبت کرد.  در مسایل جزایی هدف از جزاء :  تــربـیـه و بازګشتاندن منحرف به زندکی  نورمال و تربیه،  وقــایــه، تــذکــیــه و  تأمین عدالت است.

 

 دین مقدس اسلام و سیستم حقوقی اسلامی  به تأمین عدالت تأکید دارد اما زمانیکه عدالت تأمین شد دین اسلام سفارش میکند که عفوه بهتر است و ثواب بیشتر دارد. دین اسلام برای ورثه مقتول سفارش دارد که اګر از قصاص بګذرد بهتر است و ثواب بیشتر دارد. اما حتی پارلمان کشور را حق نمیدهد که عوض ورثه شخص قاتل و متجاوز را مورد عفوه قرار دهند.

در مسایل حدودی دین اسلام آنقدر شرايط اثبات تخلف را  دقیق توضیح و اثبات قضیه را آنقدر با شرایط بسیار دقیق و مشخص اثباتیه مهار میکند که در اکثر موارد جـــزا های حدودی در حــد و در هدف تربیه و وقایه باقی میمانند.

دین اسلام در صورت توازن ادله مبنی بر اثباط و عدم اثبات  به عدم اثبات تخلف تأکید دارد. این اصول حقوقی را که دین مقدس اسلام قرنها قبل سفارش کرده در قوانین مدرن قرن ۲۱ نیز به انواع مختلف تبارز کرده و از آن استفاده شده و میشود.

 

          اګر ما تاکید داریم که اکثریت قریب به اتفاق مردم افغانستان مسلمان اند و قوانین برای خدمت به ملت و توسط اراده ملت تنظیم میشود و قوانین باید  برای حفظ همان ارزشهای که این اکثریت قاطع آنران مطالبه دارند باشد. و حقوق دیګرادیان در چوکات قانون نګهداری شود این به معنای توهین دین دیګر و عدم مراعات عفت کلام نیست. باید به مفهوم آزادی دقت کرد.  اګر ما با درک بي عدالتي ها و نابساماني هاى گذشته و مصايب بي شمارى که بر کشورما وارد آمده است معتقد هستیم و راه حل را نه در انتقام ګیری ها، عملی کردن بی عدالتی ها دیګر میبینیم بلکه در حاکمیت تساوی حقوق اتباع این کشور در تطبیق و عدم تطبیق قانون میبینم خلاف آزادی عمل نه کرده بلکه راه عادلانه را پیش بینی و مطرح میداریم. و آنهای که لجوجانه به طرف انتقام و تباهی دیګر میروند آنها را لجوج ، معذور و یا مزدور بدانیم به فهم من خلاف عفت کلام نیست. اکر ما آنها یرا که تحت بهانه تحکیم وحدت ملی به عده از تاجران سیاسی و قومی برای استقرار حاکمیت خویش معامله میکنیم و به دیګران چنین توجیه نموده که این معامله ګری های ما با افراد و اشخاص وشخصیت تقلبی و استفاده جو مراعات وحدت ملی است و این غلط فهمی و معاملات و تاجرات سیاسی را برملا میسازیم این عدم مراعات اصل عفت کلام نیست بلکه ګفتن واقعیت ها است.

            اګرما با اعتراف به فداکارى ها، مبارزات تاريخي ، جهاد و مقاومت بر حق تمام مردم افغانستان و ارج گذارى به مقام والاى شهداى راه آزادى کشور را  با درک اين که افغانستان واحد و يکپارچه متعلق به همه اتباع، اقوام و مردم اين سرزمين است و  با رعايت منشور ملل متحد و با احترام به اعلاميه جهاني حقوق بشر، به منظور تحکيم وحدت ملي و حراست از استقلال، حاکميت ملي و تماميت ارضي کشور، به منظور تاسيس نظام متکي بر اراده مردم و دمکراسي ، به منظور ايجاد جامعه مدني عارى از ظلم ، استبداد، تبعيض و خشونت و مبتني بر قانونمندى ، عدالت اجتماعي ، حفظ کرامت و حقوق انساني و تامين آزادى ها و حقوق اساسي مردم ، به منظور تقويت بنيادهاى سياسي ، اجتماعي ، اقتصادى و دفاعي کشور، به منظور تامين زندگي مرفه  براى همه ساکنان اين سرزمين ، و سرانجام ، به منظور تثبيت جايگاه شايسته افغانستان در خانواده بين المللي اين قانون اساسي را مطابق با واقعيت هاى تاريخي ، فرهنگي و اجتماعي کشورو مقتضيات عصر، از طريق نمايندگان منتخب ملت خواهانیم و عده لجوجانه در براندازی آن اند و یا با معاملت غیر معیاری و غیر شفات دست به معامله میزنند، این افراد که خلاف منافع وطن ما کار میکنند با تمام صراحت افشاء و در تجرید شان باشیم کار خلاف عفت کلام نه کردیم. بلکه سفید را سفید و سیاه را سیاه نامیده ایم. بشریت امروزی همین دموکراسی نیم بند با تمام کمی ها و کاستی های خویش دارد. مشروعیت راه های حل مسایل مطروحه در افغانستان از ملت بدست آید. 

            اګر ما معتقد هستیم که منظور از صحتب و مذاکره با مخالفین مسلح دولت دادن قدرت و سهم در قدرت سیاسی به آنها نیست بلکه این مذاګره به معنای روشن ساختن قواعد بازی است تا مشروعیت راه حل خویش را در انتخابات آزاد و شفاف مطابق قانون اساسی از ملت به دست آورد. آنهایکه مذاکره با مخالفین مصلح را بالاتر ازین دانسته و یا هم به مفهوم تقسیم غنایم!؟ و تقسیم کرسی ها و ....   ما این فهم را غلط و نابکار دانسته براصل اراده ملت از طریق انتخابات تاکید داریم. این اظهار نظر و فهم خویش را خلاف عفت کلام نمی دانم.

        

          یکی کمی به تفصیل بپردازم و حالتی را مثال بیاورم و آن اینکه مثلا افراد  قبلا متولد شده و در زمانی زندګی میکردند که در آن زمان ظلم بود و در برابرظلم و تعدی  ساکت ماندن. این سکوت  در همه موارد سبب مسؤلیت جزایی شده نمیتواند. اما هست موارد که عمل را باید نمیکردی اما کردی و عمل را باید میکردی نه کردی . درین هر دوحالت مسؤولیت مطرح است.

          مثلا طبیب و داکتر به محل ګذر کند که درآن محل شخص مریض به وی عاجل ضرورت دارد اما کمک نه کرد.    

          مثلا شخص مسؤول دولتی وظیفه داشت که وظیفه را به به موقع اجرا کند اما نه کرد و عمل است که باید نمی کرد اما کرد (ماده ۲۲ قانون اساسی: هر نوع تبعيض و امتياز بين اتباع افغانستان ممنوع است....، اتباع افغانستان اعم از زن و مرد در برابر قانون داراى حقوق و وجايب مساوى مي باشند، ماده ۲۴:آزادى حق طبيعي انسان است . اين حق جز آزادى ديگران و مصالح عامه که توسط قانون تنظيم مي گردد، .حدودى ندارد، آزادى و کرامت انسان از تعرض مصون است . دولت به احترام و حمايت آزادى و کرامت انسان مکلف مي باشد، ماده۲۵ برائت ذمه حالت اصلي است،. متهم تا وقتي که به حکم قطعي محکمه (دادگاه ) با صلاحيت محکوم عليه قرار نگيرد، بي گناه شناخته مي شود. ماده۲۶ جرم يک عمل شخصي است . تعقيب، گرفتارى يا توقيف متهم و تطبيق جزا بر او به شخص ديگرى سرايت نمي کند. ماده ۲۹ تعذيب وشکنجه انسان ممنوع است، ماده ۳۴ اتباع افغانستان حق انتخاب کردن و انتخاب شدن را دارا مي باشند..... 

ماده ۵۹:دولت مکلف است ،به منظور ايجاد اداره سالم و تحقق اصلاحات در سيستم ادارى کشور تدابير لازم اتخاذ نمايد،.اداره اجراآت خود را با بيطرفي کامل و مطابق به احکام قانون عملي مي سازد. اتباع افغانستان بر اساس اهليت و بدون هيچ گونه تبعيض و به موجب احکام قانون به خدمت دولت پذيرفته مي شوند. ماده ۵۶: پيروى از احکام قانون اساسي، اطاعت از قوانين و رعايت نظم و امن عامه وجيبه تمام مردم افغانستان است. ماده۵۹:هيچ شخص نمي تواند با سوءاستفاده از حقوق و آزاديهاى مندرج اين قانون اساسي ، بر ضد استقلال، تماميت .ارضي ، حاکميت و وحدت ملي عمل کند.ماده۶۴: رئيس جمهور داراى صلاحيتها و وظايف ذيل مي باشد. ۱/ مراقبت از اجرای قانون اساسی،

           اګر ما بیست سال حبس تاییدی ستره محکمه افغانستان  را برای آقای کامبخش غیر عادلانه میدانیم این به معنای برأات دادن به آقای کامبخش و توهین به محاکم  و خلاف اصل نګهداری عفت کلام نبوده بلکه فهم خویش را در مورد هدف از جزاء و منافع اسلام و مراعات قانون بیان داشته میخواهم به قناعت و برخورد قانونی تأکید بداریم.

       آګر کسی و یا هموطن اشتراک در انتخابات آینده کشور را از آغاز منتفی نموده و یا رد میکند در واقعیت نه تنها اداء مسؤولیت اسلامی و مسؤولیت فرد سالم و فعال این جامعه را مراعات نمی کند ( ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیر ما بانفسهم – الایه ، و امرهم شورا بینهم. الایه) بلکه زمینه را برای به قدرت رسیدن افراد نابکار مهیا میسازد. اګر ما مبارزات انتخاباتی را با سیاه سازی دیګران متمرکز ساخته تا اینکه ما خود چه برای ګفتن داریم – خطاء کردیم.

          آکر ما یکی و صرف یکی از کاندیدان را همه کاره دانسته و دیګران را بی کاره و صاحب هیچ صلاحیت و کار نمی دانیم خطاء کردیم. اګر ما به وجود رهبران و زعمای دایمی معتقدیم خطاء کردیم. اګر ما منتظر مهدی موعود درین انتخابات ایم خطاء کردیم.

         اګر ما به این معتقد یم که رهبر و زعیم نیست و وجود ندارد  که ملت بالای آن جمع شود- خطاء کردیم.

         ما آنچه درایم باید حد اعظمی با برخورد انتخاب بهترین بهترها مبادرت ورزیم و ازدیګران تقاضا کنیم که به این بهترین بهتر ها بدون ضیاع وقت بـپـیـوندن. راه دیګری وجود ندارد. نباید باز هم فرصت ها نیک و مناسب  را از دست داد.

 

        اګر ما با مطالعه تجسس، فهم و درایـت سیاسی ، تجربه کاری ، شناخت بین المللی ، کار عملی صادقانه، عینی ګری، و با در نظر داشت شرایط ملی و بین المللی به این نتیجه رسیدیم که زعامت فعلی چیزی برای ګفتن ندارد و وعده و چیزی دیګر به ګفتن ندارد که به ملت بدهد.

        اګر ما به این باوریم که زعامت فعلی آنچه میتوانست کرد و چیزی دیګری برای ملت ندارد و ضرورت به تغـیـــیــر است. این به معنای عدم مراعات عفت کلام است؟ من فکر میکنم که نه این  اداء رسالت بوده و چنین است وظیفه ما ست که اطرافیان و ملت خویش را به حقایق معتقد ساخته  - حق را بشنویم و حق را با منطق که دارد پیشکش نموده و به دیګران برسانیم. قبول و عدم قبول حق توسط کسی و یا هم تلاش برای تحمیل آن کار ما نبوده و درست هم نیست. 

 

به فهم و شناخت من بهترین کاندیدان برای انتخابات ریاست جمهوری افغانستان برای سال ۱۳۸۸  با درنظر داشت معیار های فوق  محترم ............................... بخاطر اینکه شخص شان از لحاظ فهم و علم  و از لحاظ کاری، صداقت ، وفاداری، و درایت خویش را نشان داده و حالا اتوریته سیاسی قانونی را باید از ملت در انتخابات آزاد و شفاف کسب نمایند.  چنین است امکانات بشری در قرن بیست و یکم و چنین است فهم ما از مسأله. اګر بګوییم که خود را برای کرسی ریاست جمهوری افغانستان کاندید کردن حق من است. اما اګر بګویم که خود این کاندیدان خود میدانندکه هدف از کاندید شده شان تبلیغ است و خود میدانند که امکان انتخاب شدن شان حد اقل است  و همه میدانندکه هدف شان از مطرح شدن شخص شان است نه بردن انتخابات.

 در محاسبات سیاسی، در کشور های مختلف جهان مبصرین و ناظرین درک و تحلیل دارند که کدام  دو سه کاندید امکانات زیاد بردن انتخابات را دارد. ازین امر افغانستان هم مستثنی نیست و کدام امر عجیب و غیر طبیعی هم نیست. 

 این تأکید ما غرض توهین و تحقیر به کسی نبوده و منظور ما نیز عدم  مراعات اصل عفت کلام نیست.   

 

من به این معتدم که افغانستان فرزندان شایسته زیادی دارد که از عهده بزرګترین خدمات به بشریت و جامعه افغانی برآمده میتوانند و این مایه افتخار است.

 

 

        اګر حاکميت ملي در افغانستان را به ملت متعلق میدانیم این یک برخورد عادلانه و انسانی است.
        اګر معتقدیم که  انفاذ قانون خلاف ارزش های خواست اکثریت مردم افغانستان یعنی خلاف دین مقدس اسلام غیر دموکراتیک است به یک واقعیت اعتراف کرده ایم
. آنهای که خلاف این عمل میکنند و یا افراط و تفریط میکنند و از مفاهیم آزادی کلام و قلم سوء استفاده میبرند و به ضد منافع ملی و اولویت های مردم افغانستان کار میکنند – آنهارا باید  افشاء سازم. این عمل ما به  فهم من اداء رسالت است  تا تخلف از اصل  مراعات عفت کلام و قلم.

       اګر اداء رسالت و وظیفه اسلامی دانسته و متوجه میسازیم که با کدام عقاید انسان از حوزه دین اسلام خارج شده میتواند و درین راستا با اظهار تأثر با روشن ساخت قواعد و اصول تلاش داریم.

       و اګر تأکید داریم که صحبت و استناد معیین افراد معیین از مزخرفات به نام دین اسلام است، با یاد آوری از قریه از درختان سرکوه استناد کردن، بی ارتباط  دین اسلام را با دین مسیحیت و دیګر ادیان عیین چیز خواند و تاریخ کشور های اروپای و کشمکش های دین و سیاست مداران اروپایی را با دین و سیاسیت و توجیه مثبت مسأله سیکولاریزم ارایه کردن حد اقل ناشی از بی فهمی از اسلام است.  اینکه استدلال کردن که: تحصیل کرده های غربی مزه و طعم سیکولاریزم را در جوامع غربی چشیده اند لذا در موضع سیکولاریزم قرار دارند – ناشی از عدم شناخت موجها ،  قوت و دلچسپی مردم جهان و اوجګیری اسلام در بین تحصیل کرده ها جهان است. نمی دانم این آقایون از کدام تحصیل کرده ها ګپ میزنند؟  عدم آګاهی از اسلام ، عدم آګاهی از شور و شوق جوانان جهان از اسلام ناشی میشود که نتیجه ګیری های غلط نموده و تمایلات منفی و نادرست راجع به اسلام و افکار سیکولاریزم پخش نمایند. باید ګفت که دین اسلام دین است و سیاست. اګر ما افراد مخالف این نتیجه ګیری و فهم از دین مقدس اسلام را افراد بیخبر از اسلام و چهره واقعی از روشنفکران و تحصیل  کرده های جهان میدانیم به فکر من از مراعات اصل عفت کلام و قول عدول نه کرده ایم.

            با یاد آوری مزخرفات به نام دین و با استناد با اعمال تاجران دین اسلام و ایمان  حق تاخت و تاز به دین اسلام را ندارند چنین نظر و نوشته ما  آداء رسالت است تا عدم مراعات اصل عفت کلام. این حالت یعنی  روشن ساختن قواعد و اصول سبب خارج ساختن کسی و شخص از حوزه اسلام نه شده و تفکیک و تشخیص حالت  سبب افتخار و مباهات هم نیست. حالت مذکر را کسی ایجاد کرده که موضع و استدلال نا درست کرده و خود را از حوزه مذکور خارج ساخته. جای خوشی است اګر کسی هنوز هم ادعاء دارد که داخل حوزه اسلام است. ما به این معتقد و خوشبین ایم که با اراده نیک حقایق را درک خواهند کرد. همه ما از مراحل مختلف فکری ګذشته ایم و راه همیشه هموار نبوده. خوشا به حال آنکه راه حق را جستجو دارد و به آن نایل شود.

 

اګر ملت افغانستان را قبل از همه به معیار  تابعيت افغانی میدانیم و ملت افغانستان را متشکل از اقوام پشتون ، تاجيک ، هزاره ، ازبک ، ترکمن ، بلوچ ، پشه يي ، نورستاني ، ايماق ، عرب، قرغيز قزلباش ، گوجر، براهوى وساير اقوام دانسته و کسانی که به خونریزی و تفرقه دامن میزنند و ملیت های مختلف این کشور را با هرتوجیه که دارند به جان هم می اندازند،  یا مزدور و یا هم معذرو اند.  به فهم من اینکه ما فتنه ګران را  مزدور و یا معذور میخوانیم این موضع ما  خلاف اصل مراعات عفت کلام نیست.

درین ارتباط یک حالت حقوقی به یادم آمد:  یک نوع تجارت را در فقه و حقوق اسلامی تجارت فضولی ګویند. تجار فضول کسی است که مالی کسی دیګر را بدون آګاهی وی خرید و فروش میکند. آنهاﺋیکه خود را به اصطلاح دیموکرات و حافظ منافع این و یا آن قوم و ملیت میدانند و در اصل مصروف فـتـنه و شر و فساد اند باید بدانند و به این امر توجه نمایند که  به کدام صلاحیت چنین حـق را به خود متعلق ساخته اند که به نام قوم و ملیت مصروف شر و فساد و تجارت فضولی اند. بخاطریکه صحبت و کلام شان قوت و مشروعیت داشته باشد باید از قوم و ملیت معیین که به نام آن صحبت دارند مشروعیت حاصل کنند. به این معنا که صندوق های انتخاباتی قومی ګذاشته شود!!؟؟ و در قرن بیست ویکم اول جمع بندی ها و انتخابات قومی صورت ګیرد تا این افراد فضول از صفت فضولی و از کتګوری تاجر فضولی  مبرا شوند. این راه راه نیست. و راه این افراد فضول و تاجران فضول سیاسی که بدون صلاحیت مالک(اقوام موجود در افغانستان ) به تجارت فضولی میپرازند باید با افشاء و تجرید شان - ګرفته شود.

 به ملت باید توضیح کرد که این دور درو ګذرا است و جامعه باید به طرف جامعه مدنی که اصل تابعیت و حاکمیت قانون اساس باشد  - در حرکت شود. آیا استعمال کلیمه فضولی و تاجر فضولی به این افراد  عدم مراعات عفت کلام  و قلم است؟ به فهم من نه.

به فهم من جوامع مختلف بشری از مراحل مختلف انکشاف ګذشته اند. زمانیکه جامعه ما هم به سطح معیین رشد اجتماعی اقتصادی برسد، دیموکراسی و حاکمیت قانون عنعنه شود، و مردم در انتخابات آزاد سرنوشت خویش را بدست خویش تعیین بدارند در آن صورت فرصت های شخصیت های کاذب، تفرقه افګن قومی و لسانی وفرصت های دیګر شخصیت های کاذب و غیر طبیعی  هم برچیده شده و کشش تجارت سیاسی شان ازبین خواهد رفت.

 اګر ما تأکید داریم که جرم يک عمل شخصي است. تعقيب، گرفتارى يا توقيف متهم و تطبيق جزا بر او به شخص ديگرى سرايت نمي کند. یک اصل حقوق قبول شده است. و اګر ما از کارمند بلند پایه جنایی دولت افغانستان میشنویم که فلان شخص متهم به قتل است و ما پسر کاکایش را زندانی کردیم که فراری را دریابیم. عجب عدالت و عجب فهم از تأمین عدالت است؟!.

 فرق بین زندان و توقیف، فرق بین شخص فراری و متهم و پسر کاکایش و دههامطلب دیګر با هم خلط میشوند.

اګر ما به ګذشته سه دهه اخیر کشور خود نظر ګذرا کنیم و میګویم که مراجع  و مقامات  اداری دولت افغانستان نباید جای مراجع و مقامات عدلی و قضای کشور ما را تعویض نمایند.

اګر ما تاکید داریم که انتصاب مثلا استیورد طیاره کار رﺋیس جمهور نیست. اګر ما تاکید داریم که کشیدن و اخــذ پول از بانک کار  و متعلق به  امر رﺋیس جمهورکشور درست نیست.

اګر ما تأکید داریم مالیات ګمرګی عاید ملی است که به اساس قانون تعیین شده و مرجع بلند پایه دولتی حق عفو و ګذشت و یا تخفیف از آن را به هیچ عنوان ندارد، اګر ما تاګید داریم که زمین ها دولت باید تحت قانون و با مراعات اصول و قواعد شفاف خـــریـــد و فـــروش شود و هیچ مقام اداری حق تصرف در آن را ندارد.

و اګر ما تاکید درایم که دیپلوماتان به اساس روابط و علاقمندی های فامیلی و شخصی تعیین میګردند. اګر ما تأکید داریم که در مسایل اقتصادی شفافیت های لازم وجود ندارد و مساعد ت های جهان در بین افراد مافیایی ازیک دست آمده به دست دیګر حیف و میل میشوند.

اګر ما تأکید داریم که عوض کلام افراد و اشخاص باید سخن قانون اصل باشد. اګر ما از رﺋیس ستره محکمه توقع داریم که عوض صدور هدایات مبنی بر بررسی دوسیه های توقیفی به صورت مقدم به معرفی قضات و به بازپرسی مراجع عدلی و قضایی بپردازد که صراحت قانون را عملی نه کرده و افراد بدون مجوز قانونی بیشتر از زمان که قانون پیش بینی میکند در توقیف مانده.

این و دهها مطلب و اقدامات وجود دارد که در ساحه عدلی و قضایی صورت ګیرد که صورت نه ګرفته.

 و اګر ما تأکید داریم که هر شخص که از اداره بدون موجب متضرر شده، مستحق جبران خساره مي باشد و مي تواند براى حصول آن در محکمه دعوا اقامه کندو... اګر ما تأکید داریم که کلام اخیر را در هر حکم اداری باید محکمه داشته باشد و .......

.(....            این د دهها مطلب قانونی که مراجع مسؤل دولتی به اجرا آن مکلف بودند و هستند اما عمل نه کردند. اګر هر یک ازین تخلفات را مثال مشخص و زنده بیاورم بحث طولانی خواهد شد اما صرف به باز ګویی مواد قانون اکتفا کردم و بران میافزایم که مثلا مطابق به ماده ۶۱ قانون اساسی نافذ کشور دوره خدمت رﺋیس جمهور به تاریخ اول جوزا سال پنج ریاست جمهوری ختم میګردد و انتخابات ریاست جمهوری باید تا سی الی شصت روز برګزار ګردد و این عمل از طرف رﺋیس جمهور صورت نه ګرفت. این حالت  هم به علت معذوری و هم به علت عمدی خطاء و ضرورت به جوابګوی است. فیصله ستره محکمه افغانستان و لو اګر از جانب مقامات رسمی جهانی و ابر قدرت ها بنابر عوامل مختلف مورد تایید قرار ګیرد  استناد قانونی ندارد.  در مورد فیصله ستره محکمه افغانستان مبنی بر تمدید کار محترم رییس جمهور قابل تذکر میدانم که باید به تاریخ قوانین دقیق شد. اګر به تاریخ جوامع بشر به صورت بسیار فشرده نګاه کنیم میتوانیم در یک تقسیم بندی سه مرحله عمده را در  از لحاظ تطبیق قواعد و قوانین دریابیم:  دوره که حاکم و پادشاه خود قانون بود و هرچه وی حکم میکرد باید مانند قانون عملی میشد. مرحله بعدی موجودیت فتاوی و کتب حقوقی مختلف بود که قضات به استناد به یکی از این فتاوی و قوانین غیر مدون حکم صادر میکردند. مرحله پیش رفته و مدرن تطبیق قوانین مدون است که معمولا همان قوانین که در پارلمان کشور های مختلف تصویب شده مورد تطبیق قرار میګیرد.  در افغانستان حتی تا کمتر از نیم قرن قبل در پهلوی قوانین مدون احکام و فیصله ها به اساس کتب فتاوی و فقه غیر مدون  صورت میګرفت. این عمل سبب میشد که در قضیه مشابه از محاکم افغانستان دو حکم متفاوت صادر شده و سبب بی عدالتی ګردد. جوامع بشری به مرحله رسیدن که ضرورت جدی و حتمی یافتند که باید حین صدور حکم از قوانین مدون نافذ استفاده شود. در مسایل جزایی معمولا همان قانون تطبیق میشود که در زمان ارتکاب جرم نافذ باشد. برای تکمیل بحث یک استثنای در مورد است و آن اینکه اګر قانون مابعد به نفع متخلف باشد میتواند تطبیق همان قانون که به نفع اش است تقاضا نماید.  همچنان شارع در کشور ها و جوامع  اسلامی خداوند متعال است. مجالس قانون ګذاری صرف از فتوی و نظریات مجتهدین مختلف فتوی افضل و بهتر را انتخاب و جزء قوانین کشور اعلام میدارند.

           با در نظر داشت تفصیل بالا اګر من معتقد هستم و تشخیص میکنم که حکم ستره محکمه افغانستان در مورد ادامه کار رییس جمهوری اسنتاد قانونی ندارد و اصل فقهی که ستره محمکه افغانستان (ابقای ما کان علی ما کان ) درین مورد  قوت قانون ندارد( جزء قوانین مدون کشور نیست) و درین مورد اصل و در واقعیت (ذوی الیدی ) بیشتر در نظر ګرفته شده (این اصل فقهی نیز جزء قوانین مدون نیست) و اینکه من تشخیص بدارم که از قانون اساسی کشور تخلف صورت ګرفته. (ماده شصت و يکم قانون اساس افغانستان: رﺋيس جمهور با کسب اکثريت بيش از پنجاه في صد (درصد) آراى راى دهندگان از طريق راى گيرى آزاد .عمومي ، سرى و مستقيم انتخاب مي گردد.وظيفه رييس جمهور در اول جوزاى سال پنجم بعد ازانتخابات پايان مي يابد.
انتخابات به منظور تعيين رييس جمهور جديد در خلال مدت سي الي شصت روز قبل از پايان کار رﺋيس جمهور برگزار مي گردد
.).  اګر من تشخیص بدارم که تأکید براینکه اصل به اصطلاح مصلحت ملی!؟ مخالف نص و صراحت قانون بوده و سخن بی پایه قانونی است.  آیا ما صحبت و نوشته خلاف اصلا عفت کلام نموده ایم؟ من فکر میکنم که نه. 

         اینکه من تشخیص بدارم که حد اقل باید اجراات و صلاحیت های رﺋیس جمهور  درین مدت  تمدید شده بدون مبرر قانونی بسیار محدود میبود و باشد. و اینکه من تأکید دارم در پهلوی قانون اساسی باید عنعنه قانون اساسی هم جدا با اهمیت و مهم تلقی شده و مراعات ګردد. و اینکه من تشخیص دارم که مراجع که باید خود به قوانین کشور احترام ګذازند از آن تخلف میکنند – قابل قبول نیست.

         اګر من تأکید دارم که این افراد متخلف از قانون ویا هم بی کفایت اند.   و این حالت را با دید عینی وواقعی   تشخیص میکنیم و آنچه در قانون است اظهار میداریم و متخلف را انګشت نما میسازیم. آیا ما عفت کلام را مراعات

نه کردیم؟ فکر میکنم که نه. حالت بی کفایـــتــی و تخلف از قانون به ګفته و تأکید ما ایجاد نه شده. بلکی قبلا وجود داشته در واقعیت ما اداء رسالت کردیم و این اداء رسالت را عدم مراعات عفت کلام بدانیم. فکر میکنم که این قضاوت درست و عادلانه  نیست.

مثلا: ماده چهارم قانون اساسی افغانستان:حاکميت ملي در افغانستان را به ملت متعلق میداند و ملت این حق  خویش را در انتخابات و یا به طور مستقیم با اشتراک مثلا در انتخابات اعمال مي کند. اما حاکمین و مسؤلین امور با بی کفایتی و عمدی این حق اتباع افغانی مثلا مهاجر را میګیرند. چه فکر میکنید که این اشخاص را چه بنامیم؟
ملت افغانستان عبارت است از تمام افرادى که تابعيت افغانستان را داراباشند. اما ع
ــــده    این اصل قانون اساسی کشور را در عمل قبول ندارد و خلاف آن عمل و ګفتار و نوشته دارد و کسی هم نیست وی را به باز پرسی بکشاند.  

           مطابق به بند اول فقره اول ماده  دهم قانون انتخابات افغانستان – افغانی میتواند که در انتخابات منحیث انتخاب کننده رای بدهد که اسمش در فهرست ثبت نما راه دهندګان درج باشد. 

 اینکه نام افغانهای مقیم خارج در کشور های پیشرفته جهان در فهرست ثبت نیست این ګناه آنها نیست بلکه بی کفایتی ادارات مربوطه انتخابات است. تعجب آور این است که عین حال در مورد اتباع افغان در پاکستان و ایران هم مطرح است اما برای شان تسهیلات فراهم میشود. علت چه خواهد بود؟ آیا  در آنجا تذویر ممکن است و در این کشور های پیشرفته جهان امکانات تذویر کم است؟.  و یاهم سازمان دهی این انتخاباب مصارف ګزاف میخواهد؟ فکر میکنم این استدلال هم قوت ندارد. به استدلال تامین عدالت هم پرمصرف است باید ساده شود. یک تن هم څارنوال، هم پولیس، هم قاضی، هم وکیل و... تا مصارف کم شود. عجب استدلال!؟

در ماده ۱۴ فقره دوم این قانون میخوانیم که کمیسیون مستقل انتخابات می تواند برای کوچی ها، مهاجرین، ......تسهیلات را فراهم کند.

علت باز هم چه است که چنین تسهیلات برای رای دهی مهاجرین افغان در خارج از کشور که تعداد شان هم زیاد است فراهم نمی شود؟ احتمال دیګر جواب به این سوال هم  همان نسخه ها و تعصبات زمان  جنګ سرد است که با فهم من به نسخه های تاریخ زده نمیتواند مرض را مداوا کرد و این کشتی را از غرق شدن نجات داد.

 

یک حالت دیګر از بی کفایتی و پیش ګویی منطقی و عملی: مثلا مراجع دولتی در انتخابات سرتاسری در یک کشور مطابق به قانون  مکلف به اجرای آن اند اقدامات معیین امنیتی مکلف اند.  اما اقدامات که قانون مرجع دولتی را  مکلف به اجرای آن کرده  عمدا و یا به اثر بی کفایتی اجرا نمی کند( کشته شدن بینظیر بوتو در پاکستان ) یعنی مراجع حاکم امنینی تدابیر متناسب و به موقع امنیتی را اتخاذ نکردند. تدابیر در ین  صورت مسؤول دولتی از عدم فعالیت خویش نیز در برابر قانون مسؤول بوده و از عدم اقدام و عدم عمل به موقع خویش جوابګو است. این جوابکویی در موارد جوابګویی سیاسی است و در موارد جوابګویی جزایی.     

در موارد معیین که ما مثلا صدای خویش را به مقابل جابر و ظالم بلند نه کردیم ( هدایت دین اسلام  : الظالم و المظلوم کلیهما فی النار ......– ظالم و مظلوم هردو در آتش اند، ظالم به خاطر ظلمش و مظلوم بخاطر عدم قیام در مقابل ظلم ظالم ) مسأله مسؤولیت های مختلف مطرح است. اما نباید و درست نیست که از همه  توقع عمل قهرمانانه نمود. از همه افتخار رسیدن و کسب درجه  مقاومت و خدمت ګاری به امر حق و آزادی را  داشت.

لذا آنهای که این همه حالات را یکی میدانند و برای خود آسان ساخته و همه را مثلا جنایت کار و یا قهرمان و یا هم ساده صف بندی میکنند خطاء میکنند (توجه کنید به صحبت های اشخاص و افراد معیین و بخشی از ګردانندګان از تلویویزون جهانی خاصتا تلویزیون جهانی آریانا منتشره آمریکا) .

من با توضیح معیین استعمال کلیمه مثلا  تشخیص چرند  و کلام نادرست و اظهار تشخیص خویش به صورت مستدل و به هدف و تلاش برای رهنمایی و یا هم در جستجوی راه درست  را کاری به جاء و در موارد معیین ضروری و اداء رسالت میدانم.

          چنین تأکیدات ما کدام اختراع نیست بلکه انعکاس از آنچه در وطن ګذشته و میګذرد – میباشد. این ګفتن من و آن عمل خلاف را نام ګرفتن کدام اش را عدم مراعات عفت کلام و یا قلم و یا فراتر روی عمل نادرست بنامیم.

چنانچه ګفته آمدیم و به فهم و فکر من صداقت در اظهارات و برملاساختن حقایق وجیبه ماست و نمیتوان آنرا عدم مراعات عفت کلام و قلم مسمی کرد.

 

            اګر ما دولت را که قوانین نافذ کشور را مراعات نمی کند و وظایف محوله قانونی را با نکردن چیزی که باید نه کند و باکردن چیزی که باید بکند و نمی کند حد اقل  بی کفایت بدانیم.  سیاست کادری، اقتصادی، و عدلی آنرا نادرست دانسته و جوابګوی مطالبات عصر ندانیم. و چنین سیاست را حد اقل زمینه سازی برای سوء استفاده ها و عدم شفافیت در مسایل اقتصادی بدانیم ؟  آیا ما عفت کلام را مراعات نه کرده یم؟

           به فکر من  ما مسؤولیت خویش را اداء  نه کرده ایم. اګر چنین مطالب انتقادی و واقعیت ها را بنا بر سمپتی های شخص و مالی از نشر باز میمانیم.  این دیګر ګناه کسانی خواهد بود که مانع چنین توضیحات مستدل میګردند(و ماعلینا الی البلاغ المبین).

            اګر ما معتقدیم که باید سرنوشت خویش را به دست خویش ګرفت وبه انتخابات رفت و بهترین افراد و اشخاص را برای زعامت خویش و کشور خویش انتخاب کرد این حق ماست. 

           اګر ما معتقدیم که با غیر فعال بودن زمینه برای  افراد بی کفایت، تجاران سیاسی و قومی آماده میشود و باید ادای مسؤولیت کرد ګپ حق است که باید ګفت و عمل کرد.

اګر ما به این معتقد ایم که در افغانستان ضرورت به تغییر است و حاکمیت فعلی وعده و چیزی دیګر برای ګفتن ندارد این حق ماست.

 اګر ما معتیقدیم که در بین کاندایدن ریاست جمهوری بهترین کاندید از لحاظ فهم، علمیت، شناخت بین المللی، پاکی، تجربه  کاری و برنامه های سیاسی و اقتصادی محترم پروفیسور علی احمد جلالی است.  این حق ما ست و همه ما قضاوت خویش را داریم. این به معنای عدم مراعات اصل عفت کلام در برابر دیګر کاندیدان ریاست جمهوری افغانستان نیست.

دردین اسلام حضرت محمد (ص)  حین ذکر مطالب و اشخاص نامطلوب بدون ذکر نام از حالات بد و نادرست یاد آوری میکرد و راه های حل را رهنمایی میفرمود. در موارد بسیار اندک به ذکر نام پرداخته اند. در غیر آن میفرمودند که هستند در بین ما کسانی که چنین میکنند و یا هم چنان که خوب نیست و یا راه درست اش چنین است و یا چنان. لذا به فهم من تشخیص حالت به صورت عینی و راه های حل برای حالات نادرست وظیفه است و رسالت.

ما زمانیکه که از مشکل صحبت میکنیم و در مورد با اخلاص صحبت داریم در واقعیت قصد اصلا در مبدا و اساس مطرح است و این برخورد به مفهم  عدم مراعات عفت کلام نیست.    

چنانچه ګفته آمدیم تأکید دارم که  دشنمام دادن و کسی را به نام های رکیک یاد کردن و برخورد به اصطلاح کوچه ای کردن دقیقا عدم مراعات عفت کلام است. چه خوب ګفته اند زبان با فشار هواء با ګوشت موجب صدا میشود. ای کاش این صدا از محل مناسب و از فلتر های مناسب خارج شود. در غیر آن سبب آذیت خود و دیګران خواهد شد.

 

چنانچه ګفته آمدیم و کمی بیشتر توضیح مینمایم و آن اینکه اګر کسیرا  من قهرمان میدانم و کسی دیګر وی را جانی و آدم کش و قاتل و خاین میداند و برعکس اګر درین ارتباط هر کس جانب دیګر را در موردش به آنچه معتقد است مسماء کند پس این عدم مراعات نظر دیګر عدم مراعات عفت کلام شد؟  اګر من به تفکیک انواع مسؤلیت ها چنانچه در بالا تأکید کردم باید پرداخته شود و جانب مقابل بازم لجاجت دارد پس چاره چیست؟

اګر میګویند فلان حاکم و مسؤل دولتی   برخورد ظالمانه و جنایت کارانه مثلا مانند  چنګیز و هلاکو دارد.  باوجود اینکه مثلا چنګیز قهرمان ملی منګولیا است و همین حالا مجسمه های این مرد در شهر اولانباتور پایتخت منګولیا منحیث قهرمان ملی منګولیا احترام میشود و من چنګیز را به خاطر ظلم که بالای مردم خطه ای ما روا داشته  بد بګویم. پس عفت کلام را مراعات نه کردیم؟

اګر بګویم که سیاست مداران که مطرح کردند که کسیکه با مانیست ضد ماست، جانب مقابل باید ثابت کند که عمل خلاف نمیکند، مصالح!؟  را بر نص صریح قانون اساسی کشور برتر و بهتر میدانند،  سیاست های کادری غلط را مصلحت نظام میدانند، معامله به اشخاص و افراد تاجران قومی را خدمت و کار برای اقلیت های قومی میدانند، مراجع اجرایوی را با مراجع عدلی و قضایی مغالطه میکنند، عدم شفافیت در مسایل اقتصادی را  به بهانه های غیر موجه دیګر مستدل میسازند و به این ترتیب کمک های مردم جهان را برای مردم افغانستان با برخورد های مافیایی حیف میل میکنند، سیاست کادری خویشاوندی و استخباراتی را اصل عمده و اساسی قرار میدهند، بجای سیستم سازی در صدد سیستم براندازی اند، ملت را ګروګان ګرفته اند  و دیګر چیزی برای ګفتن ندارند و یا هم بګویم که دولت بار دوش جامعه شده، نسخه های معیین تاریخ زده و غیر عملی ګشته و ضرورت به تغییر است ..... درین یا ان نظر مشخصات جامعه افغانی در نظر ګرفته نمیشود، فهم ما از دین اسلام و دیګر ادیان دقیق و واقعی نیست و ......

آیا با چنین نظریات ما عفت کلام را مراعات نه کرده ایم؟

 من فکر میکنم و معتقدم که با من موافقید  که تشخیص با مسولیت مسایل و مطالب مطلوب و نامطلوب رسالت است و نمی توان آنرا عدم مراعات اصل عفت کلام و یا قلم نام ګذاشت.

 

من به این معتقدم که حتما و در همه موارد صرف و صرف به نصیحت و نصیحت و شف شف ګفتن مسایل نګه داری و مراعات عفت کلام و قلم  نیست؟ و نمیتوان با هچموبرخورد رسالت را اداء کرد؟ هست موارد که تلاش داری برای انسان جاهل و مغرض تشریح میکنی و وی ازین وضع  لجوجانه استفاده سوء میبرد. درین صورت به فهم من برخورد به همچو شخص باید تغییر کند. عده سفارش سکوت میکنند و عده به جواب دندان شکن ارجحیت میدهند.

 

درین  ارتباط  یک حالت دیګر هم متصور است و آن موضع ګیری خطاء و نادرست. خطاء ما در  کجا آغاز میګردد؟ به فهم ما خطاء در تأکید بر نتیجه ګیری ما و تأکید برین است که باید و باید دیګران آنچه را ما معتقدیم باید معتقد شوند. یعنی عوض تشریح و آوردن استدلال که سبب قناعت و تصمیم آزاد شنونده و خواننده شود - حق تصمیم ګیری را ګستاخانه از دیګران ګرفته به خود متعلق میسازیم. فلان حزب، سازمان، جنبش سیاسی بد است باید لغو شود، منع شود؟ اعضای اش زندانی ګردد و ... یعنی ما هستیم که معیار همه بدی ها  و خوبی ها را تعیین میکنیم و این حق را از دیګران ګرفته وخود را متمدن و دموکرات !؟  هم میدانیم.

 بجای اینکه ګفته و استناد شود جنایت کردن و سر بریدن و کلکتیف و حرکت و حزب سیاسی باید از عمل خلاف خویش در سطحی سیاسی و افراد  فزیکی  معیین  در سطج اجرا و امر کننده به  عمل جرمی  ویا هم  مساعدت کننده  - باید مسولیت جزایی داشته و به پنجال قانون سپرده شوند و از عمل خویش  جوابګو باشند. آسان ساختن و همه را در یک سطح و مسؤولیت قرار دادن مشکل را بزرګ نموده  و حل نمی کند.  (حرکت طالب بد است! جنبش شما خوب، حزب اسلامی بد است و من خوبم، این خوب  است و آن بد و همه باید قبول کنند و ګرنه........).

بلی  حق را باید به  طور و کلمات انسانی و در چوکات لازم اش ګفت و نوشت. این مسأله من را به فهم حق دفاع از خود میاندازد. مثلا کسی به خانه شما داخل شد شما حق دارید که وی را حتی با فیر مرمی متوقف سازید این حق شما است. اما بعد ازینکه فیر کردید و عمل متناسب اجرا ء نمودید و متجاوز ناتوان شد و یا  افتاد و شما بالای سرش میروید و وی در حالیکه از پاء در آمده فیر دیګر میکنید. درین صورت دیګر شما  از انستیتوت دفاع خودی برآمدید  در صف و قــاتــل هستید.  مثلا اګر ګروه طالب به مناطق کندوز و مزار شریف رفت و حوادث چنین آمد که دست ګیر شد و وضع سیاسی کشور تغییر کرد و عده از افراد به هر نام که بود (به شمول تصفیه های قومی ) منحیث اسیر درآمد و این اسیران دردشت ها تیرباران و به طور دسته جمعی به قتل رسیدند دیګر بحث ما تغییر میکند و کسانیکی در مرحله معین مجری قانون بودند به قاتلان مبدل ګشتند.

من به این معتقدم که باید و باید به آنچه معتقدیم باید با اعتقاد راسخ آنرا بیان کرد. این اعتقاد راسخ به راست بودن موضع خویش ګناه و خطاء نیست. ګناه و خطاء در تحمیل آن بر دیګران است. من مسلمان خوب نه خواهم که دین اسلام را با تمام رسوخ و محکمی دین برحق ندانم. مشکل درین مرحله نیست. مشکل از مرحله تحمیل آن بر دیګران آغاز میګردد.

 چنانچه ګفته آمدیم اګر  میګویم فلان حرکت و سازمان سیاسی ..... بد است و شما هم باید قبول کنید و این حرکت  و سازمان  سیاسی راباید ممنوع اعلان کرد. این صلاحیت انسان شنونده و خواننده است که بادر نظرداشت منطق که ارایه میګردد تصمیم بګیرد که استدلال را قبول دارد و یا خیر؟ این حق ملت است که در مورد تصمیم بګیرد. این حکم قانون و قواعد جامعه است که باید به طور پیش بینی شده روشن و مستدل سازد. من منحیث فرد نظر خود را دارم و حق من است.

 

من به این معتقدم که بهتر است مطالب مستقل نوشت تا نوشتن مطالب  نقدی اما مسایل نقدی هم ضرورت و جای خویش را دارند.

           من به این معقتدم که باید نوشته و خوب نوشت و آنرا بهتر اصلاح کرد تا خواننده محترم را در فهم اهداف خویش به ګمراهه نه کشید. من به این معتقدم که  نقد نباید برای نقد و فضل فروشی و توهین  باشد بلکی تلاشی برای یافتن راه و نسخه درست برای خود و سفارش آن با منطق و مستدل برای دیګران ګردد.

           من به این معتقد ام که خواننده توان درک وفهم منطق ارایه شده را دارد و راه را انتخاب خواهد کرد که بهتر بداند. اګر هدف از نقد انسانی و خیر است پس عفت کلام را نګه نداشتن در مخالف به این هدف قرار میګرد. لذا درک درست نګهداشتن عفت کلام را باید درک کرد.

 

          درین راستا از خداوند متعال تمنا دارم که من و تمام قلم بدستان را هدایت و کمک کند تا اهداف عالی و انسانی را تعقیب نموده  و نوشته های مان   بخاطر هدف خیر، صلاح و فلاح  و یافتن راه درست و مستقیم باشد ( اهدنا صراط المستقیم).

          داشتن چنین هدف خیر در کار های نیک ما حساب  و سبب رهنمایی خودمان و دیګران خواهد شد.

          مراعات اعتدال و امکانات دست داشته مطلب مهم است اما بر بزرګواری خوانند ګان و درک شان نیز اتکاء کردن کار ما را کمی سهل تر میسازد.

          از جانب دیګر ما حین تکمیل بحث حالات و مطالب نیز میپردازیم که نویسنده اولی آنرا نه نوشته و درین موارد مثال های می آوریم که نویسنده مطلب اولی آنرا نباید مانند دیوار نم کش به خود بکشاند. وظیفه پیامبران تحمیل راه حق نبود. یافتن راه درست که کی هدایت میشود و کی نه ؟ به دست الله تعالی است. اګر الله تعالی میخواست همه هدایت میشد. این مکلفیت پیامبران نیست که باید همه هدایت شوند و قبول کنند.  بر ما رسالت خویش را در رهنمای خود و دیګران  به اندازه توان اجرا و اداء کردن است. این زمان کوتاه امتحان  ضرورت بنده است که با درنظرداشت موجودیت راه  روشن انتخاب نماید. بــنی آدم باید راه خویش را با عقل و رهنمایی آسمانی تعیین نماید.

 

          با اغتنام فرصت از تمام دوستان که درین ارتباط و افاده های غیر ضروری و اضافه سبب آذیت و یا هم ملال خاطر شان شده باشم معذرت میخواهم. ما باید توان دید نقادانه به  خود را در خویش بپرورانیم و چنین توان را در خود بیابیم.

          چنین است  فهم من از مسأله و باچنین هدف مندی خدمت شما بحث ‌را پیشکش نمودم.  انشاء الله که این بحث و برخورد به همچو مسایل برای ما همه ما نه حالت و بحث اول ونه هم آخیر خواهد بود.

 

خداوند متعال شاهد است که  بــه جـز هدف خیـر ، تلاش و جستجوی راه درست و مستقیم هدف دیــــګر نــــــدارم.

 

به امید همکاری و کار مشترک تمام کسانیکه برای امر خیر ، صلح و تفاهم نیک کار مینمایند.

                                                                    پــایــــان

                                                                    الهی تو آن کن که آنجام کار – تو خوشنود باشی و مارستګار


April 27th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي